روششناسی یکی از مباحث فلسفه فقه است. روششناسی باید در کنار اصول فقه قرار بگیرد و مطرح شود. در حوزه اصول فقه خوانده میشود و بعد هم وارد فقهی میشوند که نیمه استدلالی است در حالی که علاوه بر این مباحث باید مباحث فلسفههای مضاف به خوبی فهم شود.
روششناسی یکی از مباحثی است که در فلسفه فقه بحث میشود؛ اگر ما مکاسب را بخوانیم ولی با روش و منهج شیخ آشنایی نداشته باشیم جان مطلب شیخ به دستمان نمیآید و لذا جایی اشکال میکنیم که شیخ علی المبنی سخن گفته و جایی قبول میکنیم که شیخ اشتباه رفته است.
گاهی شیخ از کلمه «لکن الانصاف» استفاده میکند که برخی از این عبارت برداشت کردهاند که شیخ در صدد بیان یک دلیل مستقل است در حالیکه اگر کسی توجه داشته باشد که روش و متُد شیخ در فقاهت بر اساس تجمیع ظنون است، عبارت «لکن الانصاف» بخشی از فرایند استنباط او میشود، نه بخشی از دلیل او!
طلبه باید راهی به مطالعات روششناسی به عنوان یکی از مسائل فلسفه فقه باز کند که همین روششناسی شاخههای مختلفی دارد، مثل روششناسی فقه معیار، روششناسی صاحب جواهر، روششناسی شیخ انصاری و ...
اگر فقیهی روش فقاهت نداشته باشد که برخی از فقهای بهنام ما این طور هستند؛ دچار روزمرگی میشوند که هر بار باید تصمیم بگیرند که این بار چه باید بکنند.
بیان شده در: نشست روششناسی فقه معیار، ضرورتها و آسیبها (۶ اردیبهشت ۱۳۹۷)
متن تفصیلی در ادامه مطلب
فایل صوتی در کانال ایتای روشنا
نشست علمی «روششناسی فقه معیار ضرورتها و آسیبها»، ۶ اردیبهشتماه ۱۳۹۷ به همّت مرکز فقهی قائم در سالن اجتماعات این مرکز برگزار شد؛ در این نشست علمی آیت الله علیدوست به تبیین و تشریح فقه معیار و آسیبهایی که این نوع از فقه با آن مواجه است پرداخت.
تبیین اهمّیت فقه و احکام آن
حضرت صادق (علیه السلام) فرمود: «حدیثٌ فی حلال و حرام تأخذه من صادق خیر لک من الدنیا و ما فیها من ذهب او فضة» فراگیری یک حدیث که در حلال و حرام از راوی راستگو برایت بهتر است از دنیا و آنچه در آن است از طلا و نقره.
ضرورت پرداختن به فلسفههای مضاف در مطالعات سطح حوزه
موضوعی که قرار است حول آن صحبت کنیم عبارت است از روششناسی فقه معیار ضرورتها و آسیبها. این بحث یک بحث مفصّلی نیاز دارد و بنده حدود یک دهه است که بخشی از فکرم را به روششناسی اختصاص دادهام و در این زمینه نیز کتابی در حال تألیف دارم و این بحث به نحوی است که در یک جلسه یک ساعته نمیتوان حقّ آنرا ادا کرد ولی همین بحث یک ساعته میتواند یک دریچهای را به ذهن ما باز کند که با دنبال کردن آن به نتایج خوبی میرسیم.
آنچنان که برای من توضیح داده شده در این مؤسسه مباحث خوبی دنبال میشود ولی آنچه ضرورت دارد و برای شما لازم است این است که باید بحث فلسفههای مضاف و مخصوصاً فلسفه فقه را پیگیر باشید.
در حوزه اصول فقه خوانده میشود و بعد هم وارد فقهی میشوند که نیمه استدلالی است ولی علاوه بر این مباحث باید مباحث فلسفههای مضاف، مثل فلسفه دین و فلسفه اخلاق و فلسفه فقه و سایر فلسفههای مضاف به خوبی فهم شود. بنده نمیتوانم قبول کنم که یک عالم دین (چه فقیه و چه غیر فقیه) از یک بحث پردامنهای مثل فلسفه دین بیخبر باشد. فلسفه دین برای ما کارکردها، اهداف، پیام دین، انتظار دین از بشر و انتظار بشر از دین و بسیاری دیگر از چراها و چیستیها را راجع به دین پاسخ میدهد.
یکی دیگر از فلسفههای مضاف، فلسفه زبان است که بخشی از اصول است ولی آنچه در اصول آمده است تمام این علم نیست.
جایگاه روششناسی در فلسفه فقه
روششناسی یکی از مباحثی است که در فلسفههای مضاف بحث میشود مثلاً اگر ما مکاسب را بخوانیم ولی با روش و منهج شیخ آشنایی نداشته باشیم جان مطلب شیخ به دستمان نمیآید و لذا جایی اشکال میکنیم که شیخ علی المبنی سخن گفته و جایی قبول میکنیم که شیخ اشتباه رفته است.
بنده معتقدم که بحث روششناسی باید در کنار اصول فقه قرار بگیرد. گاهی شیخ از کلمه «لکن الانصاف» استفاده میکند که برخی از این عبارت برداشت کردهاند که شیخ در صدد بیان یک دلیل مستقلّ است در حالیکه اگر کسی توجه داشته باشد که روش و متُد شیخ در فقاهت بر اساس تجمیع ظنون است، عبارت «لکن الانصاف» بخشی از فرایند استنباط او میشود نه بخشی از دلیل او!
لزوم ورود حوزه در مقطع سطح به مطالعات روششناسی
کسی که در حال تحصیل علوم سطح میباشد باید راهی به مطالعات روششناسی به عنوان یکی از مسائل فلسفه فقه، باز کند که همین روششناسی شاخههای مختلف از اصناف مختلف دارد مثل روششناسی فقه معیار، روششناسی فقه صاحب جواهر، روششناسی فقه مکاسب و ...
اگر فقیهی روش فقاهت نداشته باشد مثل حکومتی میماند که برنامه و چشماندازی برای اداره حکومت نداشته و دچار روزمرّگی شده است.
مثلاً در بحث مقاصدالشریعة، در تبیین نقش نصوص مبیّن اجتهاد، بسیاری از فقهاء صاحب روش در این زمینه نیستند و اگر چنین باشد راه به جایی نخواهد برد.
روششناسی فقه معیار به این معناست که فقه معیار چه سیاستها و برنامههای کلّی دارد که اگر از آن خارج شویم از فقه معیار خارج شدهایم.
تعریف فقه معیار
در یک کارگاه علمی ابتداء مفاهیمی که به کار رفته است را توضیح میدهند. ما روششناسی را توضیح دادیم و گفتیم روش و منهج و سیاستی که در فقه معیار به کار میرود، روششناسی فقه معیار نام دارد.
منظور از فقه معیار هم فقهی است که بتواند از یک طرف منضبط باشد و از طرف دیگر بتواند (به تعبیر امام زمان علیه السلام) پاسخگوی حوادث واقعه باشد.
تقسیمبندی فقه با در نظر گرفتن پارامترهای فقه معیار
ما سه فقه میتوانیم داشته باشیم:
فقه غیر منضبط؛ فقهی که هنجارهای شناخته شده اجتهاد را مراعات نمیکند مثل فقه ژورنالیستی و پوپولیستی که فقه نما هستند. مثلاً یک اقتصاددان یا یک جامعهشناس یا یک فیلسوف یک اظهار نظر فقهی میکند که عوامپسند هم هست و روزنامهها هم آنرا چاپ میکنند که میشود فقه ژورنالیستی و ما این را فقه نمیدانیم چون یک فقه غیر پایا و غیر اصولی است. این فقه نظیر این است که یک غیرسیاستمدار در باب سیاست صحبتی عوامپسند ارائه کند.
فقه منضبط غیر کارا: فقهی است که هنجارهای منضبط اجتهاد را دارد و ابزارهای فقه و اصول فقه و مقدمات اجتهاد در آن رعایت شده به طوریکه اگر بخواهد این فقه را در یک جمع علمی ارائه دهد، ارائه او مسموع باشد. تأکید کردن بر هنجارهای شناختهشده اجتهاد کافی نیست بلکه باید یک ضابطه دیگری در فقه باشد که در قسم سوم موجود است.
فقه منضبط پاسخگو به حوادث واقعه (فقه پویا)؛ این فقه، فقهی است که زمان و مکان را در نظر میگیرد و در ضمن انضباط، کارایی لازم را نیز دارد. امام خمینی در فرمایشی دارند که من تأکید میکنم بر فقه جواهری (صفت و موصوف) و فقه جواهری یک مقوله متفاوت از فقه الجواهر (اضافه) است.
تبیین اصطلاح «فقه جواهری»
منظور امام از فقه جواهری، فقه منضبط است و در ادامه آوردهاند که استفاده از فقه جواهری نباید مانع از در نظر گرفتن زمان و مکان در فرآیند اجتهاد باشد.
فتوای خارج از حیطه اجتهاد و غیر منضبط ممکن است که خیلی قشنگ باشد ولی این فتوا انضباط ندارد و متّکی به هزاران نصوص نیست.
یکی از فقهای معاصر گفته است ما در فقه فقط یک عبارت «لاتَظلمون و لاتُظلمون» داریم و بقیه معاملات به عقلاء واگذار شده است؛ خب این عبارت بسیار زیبا و عامّهپسند است ولی عاری و خالی از انضباط فقهی است. ایشان قائل است که کلّ آیات و روایات مربوط به معاملات از آراء محموده بوده و ما در حال حاضر باید به سراغ حقوق موضوعه برویم.
ما اگر این سخن را قبول کنم لازمهاش این است که دین از مدیریت بانک و مدیریت اقتصاد و مدیریت بخش اقتصادی زندگی مرخّص است و اگر این رویه ادامه پیدا کند حتماً دین در مرحله بعد از سیاست خارج میشود و یک سکولاریزم بسیار غلیظ را به دنبال خواهد داشت.
پرهیز از شیوه تطبیق احکام کهن در استنباط مسائل مستحدثه
طرفِ مقابل این فقه مذموم (غیرمنضبط) هم این است که فقیه بخواهد بر اساس معیارهای فقه سنّتی نسبت به مسائل مستحدثه حکم کند و قواعد و احکام فقه سنّتی را بر پدیدههای نوظهور تطبیق بدهد، این هم کار مذمومی هست و صحیح نیست.
مثلاً در بحث بازی «کلش آو کلنز» که در برحهای از زمان به یک مسئله اجتماعی حادّ تبدیل شده بود برخی از فقهاء گفته بودند که اگر این بازی مشتمل بر ارتباط نامحرم یا مفاسد دیگر است، حرام است و الّا حرام نیست. اینگونه فتوا دادن آسان است ولی صحیح نیست چون ما با یک پدیده مواجه هستیم و لازم است که این پدیده را بما هو یک پدیده جدید مورد تحلیل قرار دهیم نه اینکه از قواعد و احکام گذشته برای استنباط حکم آن استفاده کنیم.
در رابطه با اینطور مسائل آنچه که بایسته یک استنباط صحیح است این است که فقیه با تسلّط بر قواعد و قوانین فقهی و روایات و آیات قرآن و نظرات فقهاء به صورت منضبط به یک سیستم دست پیدا کند و اقتضائات روز اسلام را پاسخگو باشد.
بنده حداقل سی سال است که در این زمینه کار میکنم و در کتابی که در دست تألیف دارم ظرفیتهای فقه را در این زمینه به خوبی توضیح دادهام.
پس فقه معیار یعنی از یکسو ناظر به انضباط و از سوی دیگر ناظر به حوادث واقعه باشد و رفتن به سوی این نوع از فقه، خدمت بزرگی به اسلام است.
ورود در فقه باید دقیق، روشن، کارا و همهجانبه باشد و هر یک از این امور اگر ناقص باشد یا نباشد، این ورود صورت نگیرد بهتر است.
رشد روزافزون مسائل فقهی در عرصه علوم تخصّصی
امروز مسئلهها در عرصههای مختلف روانشناسی و جامعهشناسی و اقتصادی و ... در حال رشد و رو به فزونی هستند، مسائلی که تا به حال کار نشده است.
حتّی برخی از مسائل امروز مطرح میشود که جدید نیستند ولی تا به حال مجال کار کردن آنها پیش نیامده و کار نشدهاند.
در مرکز تحقیقات قوّه قضائیه مسئلهای آمد مبنی بر اینکه خانمی توسّط یک آقا کشته شده بود، حکمش این است که اولیاء مقتوله باید فاضل دیه را بدهند تا مردم قاتل اعدام شود، حالا سؤال اینجاست که آیا ورّاث مقتوله به مساوات باید فاضل دیه را پرداخت کنند یا به تفاوت؟ این یک سؤال از فقه سنّتی است که تا به حال مجال طرح آن وجود نداشته و الآن باید کار شود.
وظیفه طلاب و فضلاء نسبت به حلّ چالشهای روبروی فقه
اینها علاوه بر مسائل مستحدثهای است که فقه هر روز با آن مواجه است و لذا از فضلاء انتظار میرود که اگر قرار است در فقه کار کنند در مرحله اول باید تخصّص داشته باشند و ثانیاً متمرکز در فقه باشند و ثالثاً در یک باب متمحّض بشوند.
یک روز در مقابل کسانی که میگفتند عالم باید جامع معقول و منقول باشد، چانه میزدیم که باید در فقه متمرکز شد، امروز چانه میزنیم که فقیه باید متمرکز و متمحض در یک باب از فقه مثل فقه جزاء یا فقه سیاسات یا فقه رسانه یا فقه هنر یا فقه اقتصاد باشد.
امروزه اگر فقه را به عنوان دانش کاشف شریعت قبول داریم، ضرورتاً منظور از این فقه، فقه معیار است و نیازی به تبیین ضرورت آن نیست. اگر از فقه معیار بیرون بیاییم آسیبها شروع میشود.
برخیها امروز در فقه دچار تفقّه (فقه سرایی، فقه نمایی) شدهاند و برخی از طرف دیگر به سراغ جمود رفتهاند و چشمهایشان را بستهاند و وارد مسائل فقهی نشدهاند و اگر هم وارد شدهاند ورود ناقص دارند که هر دو مسیر ناصواب است.
پرسش و پاسخ
استفاده از اساتید با متُد فقه معیار در دروس سطح
سخنان آیت الله علیدوست در اینجا پایان یافت و جلسه در ادامه به پرسش و پاسخ تبدیل شد؛ یک از فضلای حاضر در جلسه بیان داشت: بحثهای شما به لحاظ کبروی متین و منقّح بود امّا ما که در ابتدای راه هستیم و در پایههای ابتدای سطح درس میخوانیم وظیفهامان برای دستیابی به فقه معیار چیست و چه مسیری را باید طیّ کنیم؟
استاد درس خارج حوزه علمیه قم پاسخ داد: وظیفه شما در ابتدای راه این است که باید به دنبال استادی بروید که متُد فقه معیار را روش تدریس خود قرار داده باشد و همچنین کتابهایی که مربوط به فلسفه فقه هستند را مطالعه کنید و در صورتی که فرصت دارید در همایشها و نشستهایی که در این زمینه تشکیل میشود شرکت کنید.
میزان لازم تخصّص فقیه نسبت به موضوعات مسائل مستحدثه
یکی دیگر از فضلای حاضر در جلسه از آیت الله علیدوست پرسید: شما فرمودید که فقیه باید در مسائلی که قرار است در آنها تفقّه کند، متمرکز و متخصّص باشد، میخواستم توضیح بفرمایید که منظورتان از این تخصّص چیست یعنی اگر فقیه میخواهد در مسائل اقتصادی نظر بدهد باید اقتصاددان باشد؟
آیت الله علیدوست در پاسخ به این سؤال بیان داشت: ما در این رابطه سه گفتمان داریم؛ برخی معتقدند فقیه اگر میخواهد در مسائل پزشکی نظر دهد باید خودش پزشک باشد، برخی معتقدند که مختصر مطالعه در مسئله مورد تفقّه کفایت میکند، مثلاً اگر قرار است در رابطه با یک پول جدید نظر بدهد همینکه مطالعهای چند ساعته یا چند روزه در این باب داشته باشد برای پاسخگویی به آن مسئله کفایت میکند. اگر فقاهت به این سو برود نظریاتی از آن استخراج میشود که در فقه هم قابل دفاع نیست. فقیهی که در رابطه با مقوله پول معتقد است که این اسکناس مشخص یک هویّت مثلی دارد و هزار تومان صد سال پیش با الآن تفاوتی ندارد این گفتمان را پیش گرفته است.
گفتمان سوم و گفتمان مختار این است که فقیه باید در مسائلی که نظر میدهد اطلاعات لازم و کافی را در آن مسئله داشته باشد. مثلاً اگر قرار است در رابطه با حکم تورّم نظر بدهد باید تورّم را به خوبی شناسایی کرده باشد امّا اینکه قرار باشد اقتصاددان باشد، این مطلب لازم نیست و ایندو با یکدیگر ملازمه ندارند.
منبع: وسائل