حجتالاسلام والمسلمین عبدالحسین خسروپناه، در نشست علمی «جایگاه دانش فقه در شکلگیری نظامات اجتماعی»، فقه را دانش روشمند و مدلل احکام شرعی دانست و تصریح کرد: منظور از مدلل و روشمند یعنی یک روش اجتهادی و استنباطی دارد و برای استنباط احکام دلایلی را اقامه میکند. لذا منظور ما در اینجا با فقه به معنای توضیح المسائل و یا مجموعه فتاوایی که یک فقیه بیان میکند، متفاوت است ...
نشست: جایگاه دانش فقه در شکل گیری نظامات اجتماعی، حلقه فقه نظام اجتماعی دانشگاه امام صادق(ع)، ۲۰ مهر ۱۳۹۹
فایل صوتی: https://eitaa.com/Jurisprudence_ss/48
متن کامل در ادامه مطلب
این استاد حوزه و دانشگاه، نظام را مجموعهی پیوسته اجزائی دانست که هدف معینی دارد و بیان داشت: درباره نظام تعاریف مختلفی بیان شده است. نظام اجتماعی نیز مجموعهای از اجزائی پیوسته دارای هدف را از ساحت نظر تا عمل در بر میگیرد. به عقیده بنده نظام اجتماعی یک زمانی به مکتب اجتماعی، یک زمانی نیز شامل مجموعهای از نهاد، ساختار و سازمان میشود.
حجتالاسلام والمسلمین خسروپناه، با اشاره به اینکه فلسفه اجتماع شامل مبانی حاکم بر جامعه همانند اصالت فرد و جامعه میشود، عنوان کرد: پس از فلسفه اجتماع به مکتب اجتماع میرسیم. در مکتب و مذهب اجتماعی از مبانی بحث نمیشود بلکه از اصول حاکم بر جامعه همانند عدالت بحث میشود.
وی افزود: در اینجا اجتماع دارای معنای عام بوده و شامل اقتصاد، سیاست و فرهنگ میشود. گاهی که نظام اجتماعی گفته میشود منظور مکتب یا مذهب اجتماعی است. مثلا اسلام مکتب و مذهب اقتصادی دارد یا خیر؟ همانند کاری که شهید صدر انجام داد. ایشان در کتاب اقتصادنا از مجموعه احکام معاملات با روش استقرایی اصولی را استخراج کرد و نام آن را مذهب اقتصادی اسلام قرار داد که در برابر مذاهب دیگر بود.
این استاد حوزه و دانشگاه تأکید کرد: زمانی که گفته میشود نظام اقتصادی یا سیاسی منظور اصول حاکم بر فعالیتهای سیاسی و اقتصادی است. لذا وقتی سوال میشود که دانش فقه در شکلگیری نظامات اجتماعی جایگاهی دارد یا خیر، گاهی منظور مکاتب اجتماعی است. در این صورت جنبه نظری دارد و جنبه اجرایی و خارجی ندارد.
معاون علوم انسانی و هنر دانشگاه آزاد اسلامی، درباره نهاد اجتماعی به معنای جامعه شناختی نیز گفت: نهاد اجتماعی تلقی عمومی پذیرفته شده از عناصر کلیدی جامعه همانند خانواده را شامل میشود. البته برخی نهاد را با واقعیتهای خارجی خلط میکنند و یا نهاد را با سازمان یکی میدانند. در حالی که نهاد جنبه آبجکتیو ندارد بلکه سابجکتیو است. یعنی تلقی مقبول از نهادهایی همانند خانواده، دین، تعلیم و تربیت و… را بیان میکند.
وی یادآور شد: البته برخی از اساتید نقد کردند که دین فراتر از یک نهاد است، بله دین به معنای فلسفی و کلامی فراتر از نهاد است ولی دین در اصطلاح جامعه شناختی میتواند یک نهاد باشد. به تعبیری تلقی، شناخت، باور و گرایش جامعه نسبت به دین نهاد دین میشود.
حجتالاسلام والمسلمین خسروپناه درباره ساختار اجتماعی تأکید کرد: بنده مجموعهای از راهبردها، سیاستهای کلان، سندهای که نسبت به یک موضوع اجتماعی نوشته میشود و قوانین مصوب بر آن موضوع اجتماعی را به ساختار اجتماعی تعبیر میکنم. مثلا مجموعه سندها و قوانین مربوط به آموزش و پرورش کشور، ساختار تعلیم و تربیت میشود. وقتی ساختار تعلیم و تربیت به شکل وزارتخانه در آمد سازمان میشود. سازمان در حقیقت چارچوب اداری است که قرار است ساختار در آن پیاده شود. ساختار حکم تکنولوژی و سازمان حکم صنعت را دارد.
وی اضافه کرد: گاهی زمانی که گفته میشود نظامات اجتماعی، منظور مجموعهی نهاد اجتماعی، ساختار اجتماعی و سازمان اجتماعی در یک مقوله است.
استاد حوزه، مقصود از جایگاه دانش فقه در شکلگیری نظامات اجتماعی را این دانست که آیا دانش روشمند و مدلل احکام شرعی نقشی در شکلگیری نظامات اجتماعی دارد؟ یعنی اولاً، آیا نقشی در ساخت مکتب اجتماعی دارد؟ ثانیاً، آیا نقشی در ساخت نهاد، سازمان و ساختار اجتماعی دارد یا خیر؟
وی ادامه داد: پاسخ پرسش نخست(آیا نقشی در ساخت مکتب اجتماعی دارد) بله است. چون شهید صدر انجام داده و پس از ایشان نیز انجام دادهاند. کسانی که فقه نظام سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و… را مطرح کردند عمدتاً مکتب اجتماعی را کار کردند. شهید صدر در کتاب اقتصادنا با کمک فقه و احکام فقهی با توجه به اشرافی که نسبت به مباحث معاملات داشته، مکتب، مذهب و نظام اقتصادی را نوشتند.
حجتالاسلام والمسلمین خسروپناه، در پاسخ به پرسش دوم که آیا فقه به عنوان دانش روشمند و مدلل احکام شرعی نقشی در شکل گیری و ساخت نظام اجتماعی به معنای نهاد، سازمان و ساختار دارد یا خیر؟ گفت: این پرسش بسیار مهم بوده و برای رسیدن به جواب باید نخست یک بحث دیگری را مطرح کنیم و آن بحث عبارت است از اینکه سیر تطور فقه در تاریخ تفقه شیعه چگونه بوده است.
وی افزود: به عقیده بنده فقه شیعه از یک منظر و جهت چهار مرحله را طی کرده است؛ فقه استظهاری(استفهامی)، فقه استنباطی، فقه استنطاقی و فقه استکشافی.
فقه استظهاری: فقهی است که میخواهد از قرآن و سنت احکام را استظهار کند. معمولا میشود گفت فقهای محدث در صدر اسلام یا آغاز دوره غیبت کبری این گونه بودند تا دوران اخباریون که از این فقه کمک میگرفتند. البته برخی از اخباریون از آیات استفاده نمیکردند. در این فقه با روشها و تکنیکهای خاصی احکام را استظهار میکردند.
فقه استنباطی: این فقه از سوی اصولیون مطرح شده است. فرق بین فقه استنباطی با فقه استظهاری در این است که در فقه استنباطی فقیه با کشف قواعدی دلالتهای التزامی غیر بین و یا بین به المعنی اعم را از آیات و روایات به دست میآورد. اصول فقه مبادی فقه استنباطی است.
فقه استنطاقی: در این نوع از فقه با استفاده از پرسشهای بیرونی، پرسشهای برگرفته از نیازهای زمانه و مکاتب معاصر و… و عرضه آنها به نصوص دینی و استنطاق نصوص دینی، فقه استنطاقی به دست میآید. این فقه به نظر عمدتا در قرن چهاردهم قمری شکل گرفته است. فقه استنطاقی یک گام جلوتر از فقه استنباطی است. مرحوم شهید لاری و شهید صدر از این روش استفاده کردهاند.
فقه استکشافی: منظور فقهی است که میخواهد کشف نظامات را داشته باشد و روشهای خاص خود را دارد. روش اجتهادی که ما در بحثهای علوم اسلامی و فقه نظام گفتیم، اینجا دقیقا کاربرد دارد. فقه نظامات در حقیقت میخواهد به فقه رفتاری، راهبردی و ساختاری بپردازد. این فقه کشف نظامات میکند حالا با روش شبکهای، منظومهای و… .
معاون علوم انسانی و هنر دانشگاه آزاد اسلامی در پاسخ به پرسش «آیا فقه به عنوان دانش روشمند و مدلل احکام شرعی نقشی در شکل گیری و ساخت نظام اجتماعی به معنای نهاد، سازمان و ساختار دارد یا خیر» گفت: اگر منظور از فقه، فقه استظهاری باشد که اخباریون استفاده میکردند، از این فقه استظهاری نه نظام به عنوان مکتب اجتماعی و نه نظام به عنوان نهاد، ساختار و سازمان اجتماعی بیرون نمیآید. بلکه تنها میتواند فقه رفتاری را تأمین کند و حتی به عقیده بنده فقه راهبردی را هم نمیتواند تأمین کند چه رسد به فقه ساختاری.
وی افزود: فقه استنباطی که فقه اصولیون بود و دلالت مطابقی و التزامی بین بالمعنی اعم و اخص را قرار میدهد تا حدودی میتواند نظام اجتماعی به معنای مکتب اجتماعی را به ما بدهد، البته کامل نمیتواند بدهد. ولی از فقه استنطاقی به راحتی میتوان مکتب اجتماعی را استخراج کرد همانگونه شهید صدر استخراج کرده است.
استاد حوزه و دانشگاه تأکید کرد: با فقه استنطاقی هم میتوان فقه رفتاری را استخراج کرد و هم فقه راهبردی را. مثل کاری که حضرت آقا انجام میدهد و مثلا راهبردهای انتخاباتی را بیان میکنند. بایدها و نبایدهای جهت دار در رفتار انتخاباتی را نشان میدهد. در این فقه تا دنیای امروز را نشناسیم و سؤالهای جدید به دست نیاید و این سؤالها را به قرآن و سنت عرضه نکنیم نمیتوانیم مثلا نظام خانواده، اقتصاد مقاومتی و… را استخراج کنیم.
وی تصریح کرد: وقتی میخواهیم فقه ساختاری بسازیم و در حقیقت نهاد، ساختار و سازمان شکل بگیرد، نیازمند فقه استکشافی هستیم. یعنی فقه استنطاقی هم اگر بخواهد هنری داشته باشد نهاد اجتماعی را میتواند تعریف کند، تازه تعریفی که از فقه به دست میآید. یعنی خانواده، تعلیم و تربیت مطلوب چیست؟ آن هم نه تلقی مقبول عموم جامعه از خانواده، تعلیم و تربیت. چون امر اجتماعی است و وقتی در جامعه ایجاد شد، باید با روشهای کشف کرد.
حجتالاسلام والمسلمین خسروپناه عنوان کرد: در فقه استکشافی به دنبال کشف نهاد اجتماعی یا ساختار اجتماعی موجود نیستیم، بلکه به دنبال کشف و ساخت نهاد، ساختار و سازمان اجتماعی هستیم آن هم با روش شبکهای، منظومهای و… . مثلا میتوانیم خانواده مطلوب را بگوییم، وقتی در جامعه محقق شد، نهاد میشود، در نهایت نیز ساختار سازی کنیم. ساختارها نیز مجموعهای از قوانین راهبردی و حقوقی در حوزههای مختلف است و از آن ساختار اجتماعی باید به سازمان اجتماعی برسیم، یعنی صنعت خارجی و نظام اداری خارجی را در جامعه مشخص کنیم.
وی ادامه داد: سازمان چگونه پدید میآید؟ فقه استکشافی یک روشی به نام عقلانیت اسلامی دارد که باید با عقلانیت اسلامی به دست آید. عقلانیت اسلامی از احکام شرعی، مبانی، اصول و مقاصد الشریعه کمک گرفته و سازمان اجتماعی را شکل میدهد. بنابراین این جا وقتی فقه استکشافی میگوییم مقداری فراتر از فقه به معنای دانش روشمند و مدلل احکام شرعی است. چون احکام شرعی در فقه رفتاری و راهبردی، ساختاری میآید ولی در فقه ساختاری تنها احکام نیستند، بلکه مقاصد هم نقش مهمی دارند. یعنی مقاصد الشریعه و مصلحت اسلام و مسلمین حکم ساز نیستند ولی ساختار ساز هستند.
استاد حوزه و دانشگاه اذعان کرد: به همین دلیل اینجا میگوییم فقه استکشافی اصول خاص خود را میخواهد، البته بدین معنا نیست که اصول گذشته به درد نمیخورد، ولی قواعد اصولی خاصی را نیاز داریم. بله مقاصد الشریعه و مصلحت اسلام و مسلمین حکم ساز نیستند، ولی جزئی از عقلانیت اسلامی است که میتواند ساختار ساز باشند، کما اینکه دنیای مدرن براساس عقلانیت خود بنیاد سابجکتیو کانتی و هگلی با اصالت فاعل شناسایی انسانی نفی دین میکند و با همان عقلانیت ابزاری وبری ساختار سازی میکند.
وی افزود: ساختارهایی که امروزه در دنیای شکل گرفته زاییده عقلانیت ابزاری است. عقلانیت ابزاری زاییده چیست؟ عقلانیت خود بنیاد. با عقلانیت ابزاری و عقلانیت خود بنیاد نظامات حقوقی و راهبردها شکل پیدا کرده و سند ۲۰۳۰ نوشته میشود. سند ۲۰۳۰ یک تکنولوژی ساختار اجتماعی است که سازمان آن آموزش و پرورشی میشود که این مدل را پیاده کرده است. سند ۲۰۳۰ زاییده عقلانیت ابزاری و زاییده عقلانیت خود بنیاد است.
استاد حوزه و دانشگاه در پایان سخنان خود گفت: بنابراین در فقه استکشافی حتما عنصر عقلانیت اسلامی نقش بسیار مهمی دارد. یعنی به تنهایی با احکام شرعی نمیتوانیم فقه استکشافی را بسازیم و با آن نظام اجتماعی به معنای نهاد، ساختار و سازمان را تشکیل دهیم. بلکه حتما مقاصد الشریعه، علل الشرائع و مصلحت اسلام و مسلمین بسیار کاربرد دارند. به تعبیر دیگر نقش قواعد فقهی همانند حفظ نظام، مصلحت، لاضرر از قواعدی است که در فقه استکشافی بسیار کاربرد دارد و مباحثی که در اصول فقه داریم همانند تنقیح مناط، حکم حکومتی و… در فقه استکشافی یا به تعبیر دیگر فقه نظام ولایی میتواند کارساز باشد.
منبع: مفتاح
====================
گزارش شبکه اجتهاد از این نشست:
نشست علمی «جایگاه دانش فقه در شکلگیری نظامات اجتماعی» با حضور حجتالاسلام والمسلمین دکتر عبدالحسین خسروپناه، معاون علوم انسانی و هنر دانشگاه آزاد اسلامی به صورت مجازی از سوی دانشگاه امام صادق(ع) برگزار شد.
وی در این نشست اظهار کرد: باید قبل از هر چیز دیدگاه خودم را نسبت به مفاهیم این عنوان روشن کنم. مقصود ما از فقه، دانش روشمند و مدلّل احکام شرعی است. وقتی هم میگوییم «روشمند» یعنی یک روش اجتهادی و استنباطی وجود دارد، لذا با فقه به معنای توضیحالمسائل یا فقه به معنای مجموعه فتاوای یک فقیه متفاوت است. طبیعتاً فقها با استفاده از منابع که مهمترین منبع کتاب و سنت است، احکام را استنباط میکنند. منظور از نظام، مجموعه پیوسته اجزایی است که هدف معین داشته باشند؛ یعنی مجموعه مرکبی است که اجزایی دارد، اجزا به هم پیوسته است و هدف معینی را دنبال میکند. وقتی میگوییم نظام اجتماعی، این مجموعه اجزای پیوسته، از ساحت نظر تا عمل را در بر میگیرد؛ یعنی هر نظام اجتماعی یک فلسفه اجتماع دارد، یک مکتب اجتماعی دارد، یک نهاد اجتماعی دارد، یک ساختار اجتماعی دارد و در آخر سازمان اجتماعی دارد.
این استاد حوزه و دانشگاه افزود: وقتی میگوییم نظام اجتماعی، یک زمان بر مکتب اجتماعی اطلاق میشود، یک زمان بر مجموعه نهاد، ساختار و سازمان اطلاق میشود. فلسفه اجتماع یعنی مبانی حاکم بر جامعه مثل بحث اصالت فرد و اصالت جامعه که نشان میدهد آیا جامعه مابازای خارجی دارد یا ندارد. بعد از فلسفه اجتماع، نوبت به مکتب اجتماعی میرسد. در مکتب اجتماعی از مبانی بحث نمیشود، از اصول بحث میشود، اصول بر جامعه مثل اصل آزادی، اصل عدالت، اصل دولت حداقلی یا حداکثری، اصل مشارکت مردم، اصل مالکیت. هر جامعهای یک اصولی دارد، مثل در اسلام مالکیت خصوصی و دولتی و عمومی مطرح است، در نظامهای لیبرالی مالکیت خصوصی مورد تأکید است. گاهی اوقات گفته میشود نظام اجتماعی، منظور همین مکتب است، مثلاً منظور از نظام اقتصادی، مکتب اقتصادی است. شهید صدر در کتاب اقتصادنا از مجموعه احکام بیع و مکاسب و خیارات، اصولی را استخراج کرد و اسمش را مذهب اقتصادی اسلام گذاشت.
خسروپناه ادامه داد: اصطلاح سوم، نهاد اجتماعی است؛ یعنی تلقی عمومی پذیرفتهشده از عناصر کلیدی جامعه مثل خانواده. وقتی میگویند دین نهاد اجتماعی است، معنایش همین است؛ یعنی آن شناخت و باور و گرایش جامعه نسبت به دین، نهاد دین است. چهارمین اصطلاح ساختار اجتماعی است. من مجموعهای از راهبردها، سیاستهای کلان و قوانین مصوب را تعبیر به ساختار اجتماعی میکنم؛ مثل مجموع قوانین ناظر به آموزش و پژوهش کشور که ساختار تعلیم و تربیت است. اگر این ساختار به شکل وزارتخانه درآمد، سازمان میشود؛ ساختار حکم تکنولوژی را دارد، سازمان حکم صنعت را دارد. با این توضیحات، سوال واضحتر شد. وقتی گفته میشود جایگاه فقه در شکلگیری نظامات اجتماعی، مقصود این است که آیا دانش روشمند احکام شرعی نقشی در شکلگیری نظامات اجتماعی دارد؟ یعنی آیا نقشی در ساخت مکتب اجتماعی دارد؟ آیا نقشی در ساخت نهاد و ساختار و سازمان اجتماعی دارد یا ندارد؟
رئیس سابق موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه در ادامه اظهار کرد: جواب سوال اول روشن است. افرادی مثل شهید صدر که فقه نظام اقتصادی یا فقه نظام تربیتی مینویسند، روی مکتب اجتماعی کار کردند. اما سوال دوم سوال جدیتری است که کمتر به آن پرداخته شده است و آن این است که آیا فقه به عنوان دانش روشمند احکام شرعی نقشی در شکلگیری و ساخت نهاد و ساختار و سازمان دارد یا ندارد. این سوال خیلی مهم است. من برای اینکه به این سوال جواب بدهم یک بحث دیگری باز میکنم که به پاسخ به این سوال کمک میکند. آن بحث عبارت است از سیر تطور فقه در تاریخ تفقه شیعه است. به نظر بنده فقه از یک منظر چهار مرحله را طی کرده است؛ البته از مناظر دیگر هم میتواند تطورات دیگری را ذکر کرد. این چهار مرحله عبارتند از: فقه استظهاری، فقه استنباطی، فقه استنطاقی، فقه استکشافی.
پژوهشگر فقه نظام یادآور شد: فقه استظهاری فقهی است که میخواهد از قرآن و سنت احکام را استظهار کند؛ یعنی از مدلول مطابقی و التزامی استفاده کند. فقهای محدث صدر اسلام همینطور بودند و از فقه استظهاری کمک میگرفتند. مرحله دوم فقه استنباطی است که از سوی اصولیین مطرح شده است. فرق فقه استنباطی و استظهاری در این است که در فقه استنباطی، فقیه با کشف قواعدی دلالتهای التزامی بیّن بالمعنی الاعمّ را هم از آیات و روایات به دست میآورد. اصول فقه مبادی فقه استنباطی است. مرحله سوم فقه استنطاقی است؛ یعنی با استفاده از پرسشهای بیرونی، پرسشهای برگرفته از نیازهای زمانه و مکاتب معاصر و عرضه آنها به نصوص دینی و استنطاق نصوص دینی، این فقه به دست میآید.
خسروپناه تأکید کرد: اگر بخواهم بگویم فقه استنطاقی از چه زمانی شکل گرفته است، به نظرم از قرن چهاردهم قمری شکل گرفته است. بزرگانی مثل سیدعبدالحسین لاری با توجه به نیازهای معاصری که عمدتاً دنیای مدرن ایجاد کرده بود، سوالات جدیدی را ایجاد کردند و به قرآن و سنت عضه کردند و از قرآن و سنت استنطاق کردند. مرحوم شهید صدر که تفسیر موضوعی را مطرح میکند، همین کار را انجام داده است. البته شهید صدر اولین کسی است که روش تفسیر موضوعی را مطرح کرد تا بگوید چنین روشی هست. علامه طباطبایی در تفسیر المیزان همین کار را انجام داده است.
این استاد حوزه و دانشگاه در پایان افزود: یک فقه چهارمی هم داریم به نام فقه استکشافی؛ یعنی فقهی که میخواهد کشف نظامات بکند و روش مخصوص خودش را دارد. فقه نظامات هم میخواهد به فقه رفتاری بپردازد، هم فقه راهبردی و هم فقه ساختاری. سوال دوم ما این بود که آیا دانش فقه نقشی در شکلگیری نظامات اجتماعی دارد یا ندارد؟ اگر منظور از فقه، فقه استظهاری باشد که اخباریین استفاده میکردند، از این فقه استظهاری نظام به دست نمیآید و فقط فقه رفتاری را تأمین میکند. فقه استنباطی که فقه اصولیین بود تا حدودی میتواند فقه نظام را به ما بدهد، اما فقط استنطاقی به راحتی مکتب اجتماعی به دست میدهد، مثلاً مکتب سیاسی اسلام را مرحوم امام خمینی(ره) استخراج کرده است. ما تا دنیای امروز را نشناسیم و سوالات جدید به دست نیاید و این سوالات را به قرآن و سنت عرضه نکنیم، نمیتوانیم نظام استخراج کنیم. پس وقتی میخواهیم فقه ساختاری بسازیم و نهاد و ساختار و سازمان ایجاد شود به فقه استکشافی نیاز داریم.