حوزه بیش از گذشته، با خطر «اختلال طریقه» در کار استنباط مواجه است. «اختلال طریقه» یک اصطلاح جدید و یک تعبیر تازه نیست، این واژه در ادبیات فقهی گذشتگان مانند صاحب جواهر، کاربرد فراوانی دارد.  صاحب جواهر با این تعبیر به رویه علمی و سبک اجتهاد کسانی نظر دارد که هر چند از قدرت استنباط برخوردارند، ولی در شیوه استنباط، به انحراف و اشتباه مبتلا شده و از روش صحیح اجتهاد و قواعد مربوط به آن، عدول کرده‌اند.


در جواهر معمولا از فیض کاشانی و محدث بحرانی به این عنوان یاد شده و سبک استنباط آنها مورد اعتراض و انتقاد قرار گرفته است؛ مثلا وقتی فتوای فیض نقل می‌شود که «پوست مردار با دباغی پاک می شود»، صاحب جواهر که آن را برخلاف «ضرورت مذهب» می داند، می‌گوید : نباید از آن شگفت زده شد، زیرا شیوه استنباط فیض، از اساس مختل است. همچنین وقتی فتوای صاحب حدائق نقل می شود که «جمع بین فاطمیین حرام است»، جواهر آن را فتوایی بی‌سابقه می داند که ناشی از «اختلال طریقه» است و چنین نقدهایی در مواضع دیگر جواهر نیز به چشم می‌خورد.

 

متن تفصیلی در ادامه مطلب

 

تحولات سریع اجتماعی و اقتصادی، بشر امروز را با پدیده‌های پیچیده فراوانی روبرو ساخته است . پدیده‌هایی که هر روز بیش از گذشته، خود را بر زندگی ما تحمیل می‌کنند تا جایی که اینک بانک، رایانه، تلویزیون و ... از اجرا لاینفک زندگی شمرده می‌شود.ظهور این پدیده‌ها، فقهای عصر ما را با انبوهی از سوالات نوپیدا مواجه ساخته است، روشن است که بی اعتنایی به این سوالات هرگز به محو شدن آنها نمی انجامد، بلکه متراکم شدن پرسش‌ها دامنه ابهامات را افزایش داده و مشکلات بیشتری بار می آورد.


اگر «مالکیت معنوی» تا دیروز در حد «یک مساله» مطرح بود و گاه موضوع یک مقاله یا رساله قرار می گرفت، هم اینک یک «گرایش» مستقل حقوقی در دانشگاه‌هاست که مانند حقوق جزا و یا حقوق عمومی، پژوهشگرانی را اختصاصا جذب می‌کند، در حالی که هنوز برای حوزویان زوایای فراوانی از این موضوع، بکر و ناشناخته باقی مانده است.


حضرت امام خمینی در منشور برادری به پاره ای از مسائل مورد نیاز این عصر که باید فقها برای آن فکری کنند اشاره نموده و اضافه کرده اند که «همه اینها گوشه‌ای از هزاران مساله مورد ابتلای مردم و حکومت است»(۱).


با ورود اینگونه مسائل به حوزه های علمیه، شاهد دو عکس العمل متضاد می‌باشیم: نخست عکس العمل فقهایی است که رغبتی برای بررسی این نوع مسائل ندارند، مثلا اگر ده سال به بحث معاملات اشتغال داشته باشند، هرگز از دایره فروعی که شیخ انصاری مطرح کرده است، فراتر نمی‌روند و توجهی به مسائل جدید نمی‌کنند. عکس العمل دیگر از سوی کسانی است که با اشتیاق به سراغ اینگونه مسائل رفته و به اظهارنظر می پردازند، ولی به دلیل سست بودن مبانی و اختلال در شیوه های اجتهاد، به نتیجه مطلوب دست نمی یابند و در این میان فقهای زمان شناسی که با حفظ اصول و با اتکا به شیوه های مقبول حوزوی، قدم در عرصه های جدید بگذارند، اندک‌اند.


در چنین شرایطی، حوزه بیش از گذشته، با خطر «اختلال طریقه» در کار استنباط مواجه است. «اختلال طریقه» یک اصطلاح جدید و یک تعبیر تازه نیست، این واژه در ادبیات فقهی گذشتگان مانند صاحب جواهر، کاربرد فراوانی دارد (2).  صاحب جواهر با این تعبیر به رویه علمی و سبک اجتهاد کسانی نظر دارد که هر چند از قدرت استنباط برخوردارند، ولی در شیوه استنباط، به انحراف و اشتباه مبتلا شده و از روش صحیح اجتهاد و قواعد مربوط به آن، عدول کرده اند.


در جواهر معمولا از فیض کاشانی و محدث بحرانی به این عنوان یاد شده و سبک استنباط آنها مورد اعتراض و انتقاد قرار گرفته است؛ مثلا وقتی فتوای فیض نقل می شود که «پوست مردار با دباغی پاک می شود»، صاحب جواهر که آن را برخلاف «ضرورت مذهب» می داند، می‌گوید : نباید از آن شگفت زده شد، زیرا شیوه استنباط فیض، از اساس مختل است (3 ).  همچنین وقتی فتوای صاحب حدائق نقل می شود که «جمع بین فاطمیین حرام است»، جواهر آن را فتوایی بی‌سابقه می داند که ناشی از «اختلال طریقه» است (4 ) و چنین نقدهایی در مواضع دیگر جواهر نیز به چشم می خورد(5).

 

علائم اختلال طریقه


اختلال طریقه، علائم و نشانه های مختلفی می تواند داشته باشد : کج فهمی از آیات و روایات، تاثیرپذیری از محیط، اعتماد به استحسانات، و از آن جمله بی اعتنایی به کلمات اصحاب .کسانی که به این آفت گرفتار می شوند به نام آزاداندیشی و رهایی از تقلید بزرگان، به نوعی استقلال و سپس استبداد رای می رسند و در کار استنباط، «فهم اصحاب» و «فتاوای قدما» را به طور کلی نادیده می انگارند.


(اما مثلا) حضرت امام خمینی(ره) در بحث نجاست کفار، فتوای اصحاب را مانع جدی برای قول به طهارت می داند: «این احتمال که همه فقها در همه اعصار، در چنین مساله ای که ادله آن واضح است، برمبنای اجتهاد خود نظر داده باشند، بالضروره منتفی است . و همین اشتهار تاریخی نشان می دهد که چنین فتوائی از ائمه اخذ شده است . از سوی دیگر، حجیت خبر ثقه، دلیلی جز بنای عقلا ندارد و آنچه در این زمینه در کتاب و سنت آمده، امضای همین بنا می باشد. و روشن است که اگر روایتی در اختیار اصحاب باشد و مورد عمل آنها قرار نگیرد، از نظر عقلا، اعتبار خود را از دست می دهد و صرف وثاقت راوی، در نزد عقلا برای عمل به روایت کافی نیست» (6).


از جمله فقیهانی که در استنباط‌های خود، اعتنایی به نظر قدما نداشته و از مخالفت با جمیع طایفه ابایی ندارد، فیض کاشانی است، وی در مقدمه مفاتیح اشاره می کند که مورد عنایت خاص خداوند قرار گرفته و از دیگران که «لایعرفون الهر من البر» جدا شده و از تبعیت از گذشتگان فاصله گرفته است و به جای اعتماد به اجماع و شهرت و اصول بی پایه و اساس، در پرتو «نور الهی» به استنباط می پردازد (7).
وحید بهبهانی که به شرح مفاتیح پرداخته، در ذیل این جملات، از اینکه فیض، اینگونه گستاخانه به ساحت فقها متعرض شده و آنان را به سوء‌فهم متهم نموده، اظهار تعجب می کند و اضافه می نماید:  فیض که مدعی رهایی از تقلید است، در این کتاب، دربست مقلد مدارک و مسالک است ـ الا ما شذ و ندر ـ


وحید در نقد نظریه او در «تطهیر پوست مردار با دباغی» می گوید : «روایاتی که مستند فیض قرار گرفته، مورد اعراض همه اصحاب ـ از قدما و متاخران ـ است و این اعراض آنها را از اعتبار ساقط می کند و این گونه استدلال، ناشی از اختلال طریقه است، چرا که وی به کلام اصحاب که حجت خداوند بر زمین و امین بر احکام اند ـ در کنار روایت معتبر اعتنا نمی‌کند، و چگونه می توان به چنین مبنایی ملتزم شد، در حالی که اگر انسان احکام فقه را صرفا براساس روایات و بدون توجه به کلام اصحاب، استنباط و تدوین کند، به فقهی خارج از چارچوب همه فرق اسلامی خواهد رسید! و براین اساس است که هر چه روایات یک مساله بیشتر و اعتبار اسناد آن افزون‌تر باشد، در صورتی که اصحاب از آن اعراض کرده باشند، وهن و سستی آن روایات بیشتر خواهد بود تا جایی که انسان اطمینان پیدا می کند که ظواهر این روایات، مقصود نیست (9).


آیا می توان از «فقه جواهری» سخن گفت، ولی از مبانی مسلم جواهر عدول نموده و به مانند عده ای از علمای اخباری به آرای شاذی اعتماد نمود که هرگز در تاریخ فقه شیعه سابقه نداشته است؟ ای کاش آنان که به آرای شاذ رو آورده اند و با جرات تمام، آرای سلف صالح را کنار می گذارند، به جای استفاده از تعبیراتی مانند «فقه جواهری»، «اجتهاد آزاد»، «فقه امام خمینی»، «مقتضیات زمان» و..... مبانی فقهی خود را به شکل مستدل عرضه می کردند تا آشکار شود که بین دیدگاههای آنان، با مبانی امثال صاحب جواهر و امام خمینی «چه نسبتی» وجود دارد و آرا آنها در کجا ریشه دارد؟


البته نباید پنداشت که اختلال طریقه همیشه به ارائه آرا جدید و الزاما به خرق اجماع می انجامد، بلکه به عکس گاه فقیه در اثر اختلال طریقه، از استنباط بازمی ماند و دچار وسوسه می گردد. این آفت در شرایطی بروز می کند که شخص دچار تحیر شود و در اثر کثرت مناقشات و ایرادات، ثبات فکری خود را از دست بدهد. در میان فقهای متاخر، مقدس اردبیلی ـ که به دقت نظر و عمق فقاهت معروف است ـ با این مشکل مواجه است، و لذا ذهن جوال و اندیشه نقادش، بر فتوا و رایی استقرار نمی یابد و خرده‌گیریهای دائمی‌اش، اجازه سکون و آرامش فکر به او نمی‌دهد. اردبیلی در ضمن بحث صلاه جمعه، تصریح می کند که: «فإنّی ما افهم مساله اخالیه عن شی من الشبها الاقلیله من الکثیرات» (10).


روشن است که با چنین شیوه ای، کار استنباط احکام، به طور کلی اختلال پیدا می کند و احکام شرعی در هاله ای از ابهام باقی می ماند. ایراد وحید بهبهانی به اردبیلی که دائما بذر تردید را در سرزمین فقه می پراکند و بدون آنکه برای پاسخ به سوال و یا رفع شبهه ای اقدام کند، صرفا به ایرادگیری می پردازد، این است که با این رویه، چیزی از شریعت باقی نمی ماند: «فانه رحمه الله فی غالب المواضع یناقش، فلوصح مناقشاته لم یبق للشرع والفقه اثر اصلا، ولم یوجد حکم شرعی الا فی غایه الندره، و این هذا من الدین والشریعه» (11).


وحید در جای دیگر چندان از مناقشات بی مورد اردبیلی ناراحت می شود که کلمه استرجاع را به قلم می آورد، و «مرگ فقه» را در روش استنباطی او می بیند: «فانالله و انا الیه راجعون فی موت الفقه، الاتری ان الشارح لا توجد مساله فقیهه خالیه عن الاضطراب عنده»! (12).


طرح موضوع «اختلال طریقه» برای دوستان جوان حوزوی که آرای فقهی جدید را مطالعه می کنند و در درس‌های فقه حضور می یابند، برای توجه به این نکات است:
1 ـ اختلال طریقه را به عنان یک «آفت جدی» برای اجتهاد و فقاهت، بشناسیم.
2 ـ با مراجعه به آثار اجتهادی فقهای گذشته، حدود و ثغور اختلال طریقه و اشکال مختلف آن را ترسیم کنیم.
3 ـ زمینه های جدیدی را که به بروز و تشدید این آفت می انجامد، شناسایی کنیم.
4 ـ برای مصونیت فکری خود، همان‌گونه که حضرت امام خمینی تاکید داشتند، شیوه سلف صالح را به درستی درک و اخذ کنیم.
5 ـ برمبنای شیوه های صحیح و متقن اساطین فن، با آرا جدید برخورد هوشیارانه داشته و آنها را از نظر «اعتدال» یا «اختلال» طریقه، ارزیابی نماییم.
6 ـ در انتخاب استاد برای استفاده علمی، و در انتخاب مرجع برای تبعیت عملی، به معیار «استقامت سلیقه» توجه داشته و تاثیرات منفی افراد مختل الطریقه را در آشفتگی فکری شاگردان و انحراف عملی مقلدان جدی بگیریم.
7 ـ تذکار وحید بهبهانی ـ قهرمان مبارزه با انحرافات استنباط فقهی ـ را به خاطر داشته باشیم که «قوه قدسیه اجتهاد» از آن کسانی است که مبتلا به «اعوجاج سلیقه» نباشند. زیرا اعوجاج سلیقه، فهم و درک انسان را مختل می کند و همانگونه که گاه حواس ظاهری مثل چشم یا ذائقه، در اثر انحراف و اعوجاج، از احساس درست محروم می شوند و برای پی بردن به اینگونه انحرافات حسی باید به افراد سالم مراجعه نمود، هم چنین گاه بیماری کج فهمی، توفیق درک صحیح را از انسان سلب می‌کند و برای کشف اینگونه کج اندیشی ها، باید اجتهادات هر شخص، بر اجتهاد فقهای بزرگ عرضه شود، البته گاه شیطان به انسان القا می‌کند که موافقت با بزرگان، تقلید از ایشان است، و برای نشان دادن قوه اجتهاد خود، باید به مخالفت با آنان برخاست! (13)


پاورقی :
1 ) امام خمینی، صحیفه امام ج 21، ص 177
2 ) النجفی، جواهرالکلام، ج 1، ص 413 ج 5 ص 283 ج 12، ص 347، ج 23 ص 379، ج 17 ص 369 ج 24 ص 56 ج 25 ص 174 و .264 ج 36، ص 250 و .389 ج 39، ص 267
3 ) همان، ج 5، ص 302
4 ) همان ج 29، ص 392
5 ) همان، ج 32، ص 167، 279، .314
6 ) امام خمینی، کتاب الطهاره، ج 3، ص 395
7 ) فیض کاشانی، مفاتیح الشرایع، مقدمه .
8 ) وحید بهبهانی، مصابیح الظلام، ج 1، ص 40
9 ) النجفی، جواهرالکلام، ج 12، ص 265
10 ) اردبیلی، مجمع الفائده، ج 2، ص 364
11 ) وحید بهبهانی، حاشیه مجمع الفائده ص 263
12 ) همان، ص 725
13 ) وحید بهبهانی، الفوائد الحادیه، ص 338


منبع: سایت تبیان (تاریخ نشر:  ۱۳۸۵)؛ در صورت اطلاع از نام نگارنده لطفا با روشنا در میان بگذارید.