🔹اگر در دروس خارج به صورت #روشمندتر و اصولی‌تر عمل کنیم، به جای اینکه بعد از ۱۵ سال از ۱۰۰۰ نفر که در درس خارج شرکت کردند، تنها ۵، ۶، ۱۰ نفر به‌عنوان آدم توانمند بیرون بیاید، از ۱۰۰۰ نفر، حداقل ۸۰۰ نفر، یعنی #چهار_پنجم به #درجه_اجتهاد می‌رسند.

🔹کسی که با #روش_فقها آشنا شود، می‌تواند تشخیص دهد که هر روشی به چه چیزی استوار و متقوّم است و بعد مقایسه و ارزیابی کند تا بتواند از مجموعه مراحل، بهترین روش و کامل‌ترین روش را تشخیص دهد و انتخاب کند.

متن تفصیلی در ادامه مطلب

 

استاد سید منذر حکیم، استاد درس خارج فقه حوزه علمیه قم و رئیس پژهشکده الذرّیّۀالنبویّۀ، در نشست علمی «روش‌شناسی دروس خارج فقه و اصول» در موسسه الهادی در مشهد مقدس به تبیین روش‌شناسی درس خارج پرداخت. این استاد حوزه علمیه قم با توجه به تعالیمی که در درس استاد خود شهید صدر آموخته است، اصول و بایسته‌های درس خارج را بر اساس نظریه ابتکاری خود، مطرح نمود.

شبکه اجتهاد بیانات استاد را به شیوه ذیل تنظیم کرده است:

سوالات مهم

سوالاتی که در این رابطه با آنها مواجه هستیم از این قرار هستند: تعریف درس خارج، مراد از روش‌شناسی درس خارج چیست؟ درس خارج متعارف و کلاسیک مراد است یا درس خارج مطلوب؟ هدف از درس خارج چیست؟ برای درس خارج مطلوب چه راهکارهایی باید ارائه داد؟ ویژگی‌های مثبت دروس کلاسیک درس خارج چیست؟

موضوع اول: معرفی درس خارج

به درس خارج چون متن خوانده نمی‌شود و خارج از متن است، خارج گفته می‌شود. بنابراین در این دوره که پس از کفایه است، باید مطالبی فراتر از کفایه مطرح شود. لذا در سطح، درسی مفید است که از متن خارج نشود و به حواشی نپردازد. اساتید بزرگ دروس سطح به متن اکتفا می‌کردند و طلاب را فریب نمی‌دادند و از متن خارج نمی‌شدند تا درس خود را بهترین جلوه دهند.

موضوع دوم: هدف

وقتی درس خارج، خارج از متن شد هدف ابتدائی از درس خارج اتقان بخشی به متن، تکامل و یا نقد متن موردنظر است؛ اما این هدف نهایی نیست بلکه هدف نهایی رسیدن به قوه اجتهاد و استنباط است. استاد باید مطالب را طوری مطرح کند که به این مهم دست یابد. البته در درس‌ها گاهی استاد فدای شاگرد می‌شود و نمی‌تواند خواسته‌های خود را دنبال کند، بلکه باید بر طبق میل و فهم شاگرد تدریس کند. گاهی هم برعکس می‌شود و استادکار خود را می‌کند و مسائل و مجهولات خود را دنبال می‌کند؛ در این حالت، شاگرد فدا می‌شود. گاهی نیز باهم همسو و هم‌فکر می‌شوند.

هدف درس خارج، «لیتفقهوا فی الدین»، یعنی رسیدن به عمق دین، به‌طور فقیهانه و بافهم عمیق است. این امر نیازمند فراهم آمدن عناصر متعددی است.

موضوع سوم: روش رسیدن به هدف

حال که هدف مشخص شد، ما احکامی داریم این احکام در منابعی قرار داده ‌شده است: قرآن، سنت، عقل، کتب فقها، کتاب‌های حدیث، کتاب‌های تفسیر و … . استنباط حکم فقهی از این منابع، وابسته به نگاه حداکثری یا حداقلی فقیه است.

 اگر نگاه وی، حداکثری است یعنی باور دارد که دین خدا و قرآنی که در حقیقت معجزه این دین هست، تمام نیازهای بشر را در نظر گرفته و پاسخ‌گو است، در این صورت، فقیه زمانی به آن فقاهت مطلوب می‌رسد که در کل دین بتواند تفقه کرده و توجه و احاطه پیدا کند. اگر این‌چنین شد، بعد خواهیم دید حوزه استحفاظی دین، حوزه بسیار وسیع است و مراتب فهم مواضع دین هم متعدد است. گاهی ما فقط امر و نهی شارع را می‌خواهیم بفهمیم، مثلاً «اقیموا الصلاه» را بفهمیم که مدلولش چیست ولی گاهی می‌خواهیم نظریه فقهی اسلامی را در مورد نظام انفاق یا نظم خانواده را به دست بیاوریم. این گون امور فراتر از احکام نکاح و طلاق و… خواهد بود.

بنابراین استنباط احکام فقهی، در چند سطح، قابل تصور است. برای استنباط نظامات، فقیه باید مجموعه منابع فقهی را ببیند و در کنار هم بچیند و طبقه‌بندی کند و یک نظریه‌ای و منظومه‌ای از آن به دست بیاورد. این کار به مراتب، پیچیده‌تر از استنباط یک حکم فقهی است.

بنابراین تشخیص دقیق اهداف، به ما می‌گوید دنبال چه روشی باشیم. بدون تشخیص اهداف به درس خارج رفتن یا اینکه خود درس، اهداف خود را تشخیص نداده باشد، ممکن است دانش‌پژوه را با ناکامی روبرو کند. طلبه احساس می‌کند که رشد نکرده و درجا می‌زند و فقط اطلاعاتش فراوان شده و قدرت مطلوب که استنباط در امور کلان است را کسب نکرده است.

موضوع چهارم: اطلاعات و داده‌ها

وقتی هدف ما، استنباط احکام یا استنباط نظریه و استنباط نظام‌ها شد، این پرسش مطرح می‌شود که چه درس خارجی و با چه روشی می‌تواند به این اهداف برسد یا طلبه‌های خواهان اجتهاد و تفقه در دین، چگونه به این اهداف و این سطح می‌رسند؟

سؤال دیگر اینکه برای رسیدن به این ملکه و این حد از استنباط، چقدر اطلاعات لازم است؟ آیا اطلاع از کتاب و سنت و عقل و اطلاع از کتب فقهی کافی است؟ یا برای رسیدن به این هدف، غیر از این موارد، به عناصر دیگری نیز نیاز است؟ اینجاست که باید برای روش‌شناسی ببینیم چه عناصری در شخصیت این انسان باید فراهم شود تا بتواند به این توان برسد؟

این عناصر عبارتند از: قدرت فهم متون و قدرت تحلیل و ارتباط بین داده‌ها. درس خارج مطلوب، درسی است که همه این‌ها را بتواند برای طالب درس خارج به وجود بیاورد.

موضوع پنجم: راهکارها

حالا چه راهکارهایی برای رسیدن به این عناصر و فراهم نمودن این عناصر مطرح است و پیشنهاد می‌شود؟

در اینجا چندین راهکار وجود دارد:

الف: کشف راه‌ها

یکی از راهکارها این است که این متفقه، بیاید با روش فقها در طول تاریخ آشنا شود، یعنی با کسب معرفت از لابه‌لای متون فقهی فقها که استدلالی است، بیاید روش‌ها را به دست بیاورد. کسی که با روش فقها آشنا شود، چه استفاده‌ای دارد؟ اگر توانمند باشد می‌تواند مقایسه کند و قبل از آن می‌تواند تشخیص دهد که هر روشی به چه چیزی استوار و متقوّم است و بعد مقایسه و ارزیابی کند تا بتواند از مجموعه مراحل، بهترین روش و کامل‌ترین روش را تشخیص دهد و انتخاب کند. این‌یک راه‌کار است.

استاد درس خارج، می‌تواند در این زمینه، به طلبه کمک فراوانی بکند.

ب: تمرین استنباط

بعد از اینکه طلبه با روش‌های استنباط آشنا شد، یکی از راهکارها این است که خود طلاب محترم، تمرین استنباط کنند؛ یعنی خودشان بروند و سعی کنند از متون موجود، مطالبی را استنباط کنند و یا استاد آن‌ها را راهنمایی کند و یا استاد مسئله‌ای بدهد و بگوید در این چارچوب و این منابع حرکت کنید و استنباط کنید و بعد ارزیابی و نقادی این استنباط کند. این کار موجب می‌شود این‌ها کم‌کم به این قدرت استنباط دست یابند.

در برخی دروس استاد آنچه دارد و خود یافته آن را مطرح می‌کند و طلاب هم می‌شنوند و تقریر می‌کنند و حداکثر کاری که می‌کنند مراجعه به منابع است. این روش متعارف است. درحالی‌که استادی که بنای تربیت طلاب را دارد، نباید خیلی از یافته‌های خود را مستقیماً به طلاب بگوید بلکه باید روش رسیدن را به آن‌ها آموزش بدهد و از آن‌ها تحقیق‌های گوناگونی بخواهد تا خودشان در ضمن پژوهش، به آن نتیجه برسند.

در روش کلاسیک، معمولاً بعد از درس به منابع مراجعه می‌شود؛ اما در یک روش پیشرفته، استاد می‌تواند راهنمایی کند تا طلاب قبل از حضور در درس، مراجعات لازم را انجام دهند و بعد از مراجعه، با آمادگی کامل سر جلسه استاد حاضر شوند. این روش، خیلی پیشرفته‌تر از روش متعارف است که طلاب فقط مستمع هستند و حداکثر در حد اشکال‌هایی که به ذهنشان می‌آیند اکتفا می‌کنند.

الآن حداکثر کاری که استاد در درس خارج می‌کند این است که نظریات خودش را مستندا و مستدلاً بیان می‌کند. این روش، البته باارزش است، اما کارایی‌اش در تعلیم، به این مقدار است که بعد ۱۵ سال از ۱۰۰۰ نفر که در درس خارج شرکت کردند، تنها ۵، ۶، ۱۰ نفر به‌عنوان آدم توانمند بیرون می‌آید درحالی‌که اگر روشمندتر و اصولی‌تر در این دروس خارج عمل کنیم، از ۱۰۰۰ نفر، اگر حداقل ۸۰۰ نفر، یعنی چهارپنجم به درجه اجتهاد می‌رسند.

ج: تقویت سطح

این امور مستلزم این است که ما در مرحله سطح هم برنامه‌ریزی کنیم، یعنی اگر برنامه‌ریزی ما در مقطع سطح ضعیف باشد، قطعاً طلاب ما در مقطع خارج با یک ضعف علمی وارد این مرحله می‌شود.

در همین رابطه، یکی از مباحثی که بسیار مهم است، شیوه تدریس و مراحل فراگیری متون در دوره سطح است. این روشی که الآن در تدریس متون به کار گرفته می‌شود عقیم است و کارایی مطلوب را ندارد.

مراحل رسیدن به قابلیت فهم متن

برای راه‌یابی به فهم متن مراحلی طی شود. این مراحل عبارتند از:

۱- آموزش اصول و اهداف کلی و شایسته در آموزش و یادگیری متن؛

۲- فهم متن بر اساس پژوهش؛ چون ما معتقد هستیم اگر برنامه‌های ما در سطوح پژوهش محور شود، تحولی اساسی در حوزه آموزش طلاب به وجود می‌آید.

۳- راهنمایی توسط استاد؛ استاد باید به جای کلی‌گوئی، جایگاه تاریخی متن، اهمیت آن و نقش این متن در رسیدن به هدف را برای طلبه مشخص کند. همچنین ویژگی‌های کلی و تفصیلی متن و پیچیدگیها و مشکلات آن را بیان کند.

مراحل آموزش

بر اساس تجربه من، مراحل آموزش باید به صورتی باشد که طلبه، تواناییهای زیرا را به ترتیب به دست آورد:

۱- توان فهم متن؛

۲- توان فهم کتاب‌های مشاب؛.

۳- توان مقایسه کتاب‌های مشابه با یکدیگر؛

۴- توان نقد متن از لحاظ روش و محتوا؛

۵- توان انتقال به مطالب مشابه با تمرین؛

۶- توان مطرح کردن سؤال جدید با توجه به متن؛

۷- توان مطرح کردن مسائل و موضوعات جدید و ابتکاری؛

۸- توان نظریه‌شناسی؛

۹- توان نظام‌شناسی؛

۱۰- توان نظریه‌پردازی؛

۱۱- توان ایجاد یک جهش و تحول در روش و محتوای آموزش در هر رشته‌ از رشته‌های موردنظر.

این‌ها مراحلی است که قابل‌تصور هستند و اگر اساتید احاطه پیدا کنند، راحت‌تر می‌توانند در هر مقطع از مقاطع تکامل طلاب، روش‌های مناسب را تبیین و تعیین کنند.

ما یک مرحله قبل از سطح را هم طراحی کرده‌ایم که با مجموع دوره سطح، ۷ سال به طول می‌انجامد. با احتساب سه سال درس خارج و سه سال دوره پساخارج، نهایتا طلبه در عرض ۱۳ تا ۱۵ سال می‌تواند به درجه اجتهاد برسد و نظریه‌شناسی، نظام‌شناسی و نظریه‌پردازی را انجام دهد.




متن تفصیلی تر بیانات استاد به نقل از سایت درسگفتار به شرح ذیل است:
 

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوعی که بنا است درباره آن صحبت شود، روش شناسی درس خارج است.

قبل از ورود به این بحث یک فهرستی از نکات و موضوعاتی که در این بحث باید عنوان شود و مورد توجه قرار بگیرد، مطرح می کنیم.

این باید تعریف شود درس خارج و روشن شناسی درس خارج مقصود چیست؟ منظور درس خارج متعارف و کلاسیک است یا منظور درس خارج مطلوب است.

بعد از تعریف حتما اهداف این کارتون و اهدافی که درس خارج دنبال می کند باید مشخص شود تا بعد از تشخیص اهداف ما سراغ روش رسیدن به اهداف برویم، یعنی روش شناسی روش.

بعد که روش مشخص شد، در روش خواهیم گفت که ما باید دنبال عناصری که در یک درس خارج هدفمند با اهداف تعیین شده، باید فراهم شود، چیست؟ تا ببینیم چه درسی این عناصر را بوجود آورد.

بعد راهکارهایی که می تواند در این زمینه پیشنهاد داد و می تواند این عناصر را تحقق ببخشند.

ما در اینجا طبیعتا نقاط مثبت روش شناسی درس خارج معمول و متداول و کلاسیک باید بپردازیم تا نقاط قوت آنها هم در نظر بگیریم تا بتوانیم به درس خارج مطلوب برسیم.

اگر روش های پیشرفته ای در حال حاضر قابل طرح یا مطالعه یا قابل تست است می توان مطرح کرد.

و در آخر آنچه را که ما تا کنون در این زمینه برای حوزه علمیه براساس تجربیات و آنچه به آن رسیده ایم هم در خدمت عزیزان می توانیم مطرح کنیم که قابل استفاده بهینه باشد.

 

موضوع اول: معرفی درس خارج؛ گویا درس خارج از اینجا آمده با توجه به مراحل درس خارج که متن بوده، خارج گفته می شود، یعنی وقتی کفایه تمام می شود، خارج می گویند یعنی فراتر از کفایه باید مطلبی گفته شود، لذا در دروس خارج اصول، بحثهای ما بعد کفایه، یعنی شاگردان کفایه و شاگردان آنها را بررسی می کنند.

به عبارت دیگر در درس متنی، استاد مقید به متن هستند، اگرچه بعضی از متن عبور می کنند و در مرحله فهم متن، طلاب را با تاملها و حواشی بالاتر از سطح مخلوط می کنند، و برخی طلاب فریب این خروج از متن را می خورند و فکر می کنند این درس بهترین است، در حالی که در زمانی که انسان متنی را می خواند، هدف، تسلط بر آن متن، یعنی فهم دقیق آن متن و بتواند از آن متن آنچه که باید استفاده کند، استفاده کند. لذا توصیه اساتید مقتدر بر شرح این متون وقتی درس می دهند، به متن اکتفا می کردند. چون باید به طور مرحله ای و پیوسته و متناسب با ظرفیت سازی جلو برود.

به هر صورت این بحث خارج متن می شود، درسی که در اصول فراتر از کفایه و در فقه فراتر از مکاسب است، کلیه نظراتی که اساتید بعد از این متن و صاحب آن متن در شرح یا نقد یا تکامل بخشیدن به مطالب متن مطرح کرده اند و استاد بحث خارج، اینها را به طور کلاسیک هم همین است، مطرح می کند و طلاب خودش را آشنا می کند با تحولات بعد از این متن.

برای چه این همه تلاش و زحمت کشیده می شود، حتما باید هدفمند باشد، اهداف هم باید دقیقتر مشخص کنیم، هدف برای کی؟ برای استاد یا برای متربی و متعلم؟ گاهی این اهداف از هم جدا می شوند، یعنی استاد رتبه او علمی اقتضاء تحققی مفصل می کند اما توان علمی طلبه و شاگرد در آن سطح نیست و شاگرد در اینجا فدا می شود و گاهی برعکس می شود، یعنی یک طلبه که دنبال اهداف مشخصی برای درس خارج است، غیر از حضور در خدمت استاد برجسته و استفاده از انفاس قدسیه، اضافه بر آن باید روشهای علمی او را بتواند دریافت کند و بهره برداری کند.

ممکن است در اینجا اگر بگوییم هدف به خود متعلم و طلبه بر می گردد، گاهی استاد باید فداکاری کند از برخی نیازها و خواسته های خودش بدست بردارد و متناسب با نیاز متعلم باید کار انجام دهد. گاهی طلبه فدای استاد و گاهی برعکس می شود.

در مواردی قابل جمع هستند و احتیاج به توانمندی خاصی دارد که استاد بتواند هم اهداف خودش که تکامل علمی باشد و اهداف طلبه که تربیت طلبه برای رساندن به سطح مطلوب از استنباط باشد بتواند وفق دهد و در کنار هم تامین کند.

پس اهداف این شد که هدف بحث درس خارج، رسیدن طلاب متعلم و دانشجویان و دانشپویان به ملکه استنباط احکام یا توان استنباط احکام از منابع مقرر، احکام شرعی.

اگر هدف این شد، لیتفقهوا للدین، یعنی به عمق دین، به طور فقیهانه، با فهم عمیق و استدلالی بتوانند به احکام دین دستیابند، این نیاز به فراهم آمدن عناصر متعددی است تا اینکه این توان فهم و توان استنباط حاصل شود.

اینجا است که ما باید روش رسیدن را دنبال کنیم، چون هدف مشخص شد ما احکامی داریم این احکام در منابعی قرار داده شده، قران سنت، عقل و کتب فقها، کتابهای حدیث، کتابهای تفسیر، چه بسا در تاریخ، مطالبی مطرح هستند که این مطالب باید از لابلای آنها و چه بسا منابع علمی دیگر، بستگی دارد به آن افق دید یا نگاهی که فقیه به دین می کند، آیا نگاهش، یک نگاه حداقل است یا حداکثری است.

اگر نگاه حداکثری است یعنی دین خدا و قرآنی که در حقیقت معجزه این دین هست، تمام نیازهای بشر را در نظر گرفته و پاسخگو است و اگر این چنین باشد، پس یک فقیه زمانی به آن فقاهت مطلوب می رسد که در کل دین بتواند تفقه کند که به این است که در همه حوزه هایی که دین در آن نظر دارد و رای دارد و حکم دارد، و دیدگاه دارد به همه آنها بتواند توجه و احاطه پیدا کند که اگر اینچنین شد، بعد خواهیم دید حوزه استحفاظی دین، حوزه بسیار وسیع است و مراتب فهم مواضع دین هم متعدد است، یعنی گاهی ما امر و نهی شارع را می خواهیم فقط بفهمیم، مثلا اقیموا الصلاة را بفهمیم که مدلولش چیست و گاهی می خواهیم نظریه فقهی اسلامی را در باره زکات یا انفاق بدست بیاوریم و گاهی می خواهیم نظام انفاق را به دست بیاوریم، همینطور نظریه اسلام درباره خانواده چیست، نظامی که اسلام برای رسیدن به خانواده مطلوب است، چیست؟ این فراتر از احکام نکاح و طلاق و... خواهد بود.

پس مستنبط ما دارای چند سطح خواهد بود، یعنی از لحاظ پیچیدگی مختلف است، اقیموا الصلاة یک جمله است که با فهم کلمه اقیموا الصلاة و مرکب، از آنها وجوب و الزام به پایداری نماز را می فهمیم اما اینکه نظام عبادات در اسلام و قرآن چیست و ان اعبدونی هذا صراط المستقیم یا عبادات اعمالی است که با قصد قربت باشد و ما امروا الا لیعبدوا الله مخلصین له الدین، قلمرو اخلاص و مجموعه رفتارهای عبادی چی هستند و چگونه هستند و چه منظومه ای را تشکیل می دهند و چه ابعادی از وجود انسان را آبیاری و تغذیه می کنند.

اگر همه این ها را کسی بخواهد، باید مجموعه از آیات را ببیند و در کنار هم بچیند و طبقه بندی کند و یک نظریه ای و منظومه ای از آن می تواند بدست بیاورد. این کار پیچیده تر شد، چون هدف، یک هدف عالی تر و ذومراتب شد و راه رسیدن به آن هم متفاوت خواهد بود.

بنابراین تشخیص دقیق اهداف، به ما می گویند دنبال چه روشی باشیم و بدون تشخیص اهداف درس خارج یا اینکه درس خارج اهداف خود را تشیخص نداده است، ممکن است با ناکامی روبرو شود. طلبه احساس می کند که رشد نکرده و درجا می زند و فقط اطلاعاتش فراوان شده و قدرت مطلوب را کسب نکرده است.

پس اگر هدف استنباط احکام یا استنباط نظریه و استنباط نظامها شد، چه رس خارجی می تواند با چه روشی به این اهداف برسد یا طلبه های خواهان اجتهاد و تفقه در دین را به این اهداف و این سطح برساند.

برای فهم روش که معمولا این موضوع مغفول است و خیلی ها به آن توجه نمی کنند که روش حل مسئله، ما چگونه باید این هدف را تحقق ببخشیم. انسانی که دارای مجموعه استعداد و ظرفیت ها است و الان مجموعه اطلاعات و آگاهی کسب کرده، با قران با منابع تشریع، یعنی قرآن، سنت، عقل و بقیه کتب فقهی که کمکش می کند در فهم احکام الهی دسترسی پیدا کرده، آیا دسترسی کافی است برای پیدا کردن ملکه استنباط و استنباط مطلوب در سطوح مختلف کافی است؟

اینجاست که باید برای روش شناسی ببینیم چه عناصری در شخصیت این انسان باید فراهم شود تا بتواند به این توان برسد؟

پس تشخیص عناصر لازم، یعنی ملکه استنباط متقوم به چیست؟ نمی تواند ملکه ای که انسان هیچ فهمی از احکام نداشته و الان از خواب بیدار شود و بگوید من الان همه احکام الهی را می فهمم و این یک معجزه می خواهد و در این معجزه چه اتفاقی می افتد که حداقل باید آگاهی به منابع استنباط داشته باشد، آگاهی از قواعد استنباط داشته باشد، آگاهی از روشهای استنباط و مراتب مستنبطها داشته باشد، باید قدرت فهم این متون را داشته باشد، قدرت تحلیل داشته باشد، ربط دادن اینها با هم را بتواند ذهنش آنقدر جوال و خلاق باشد که پیوندها را درک کند، صرف مطالعه و حفظ و احاطه به این مطالب موجود در کتب به این انسان قدرت استنباط نمی دهد.

لهذا می گوئیم عناصری که باید در اختیار انسان قرار بگیرد، بعد از آشنایی با منابع استنباط باید به کلیه منابع احاطه پیدا کند و دوم به آنها انس پیدا کند تا بهره برداری لازم داشته باشد و قدرت فهم آنها را پیدا کند، فهم نهج البلاغه با فهم یک متن دیگری که خیلی از نهج البلاغه ساده تر است، کاملا متفاوت است، همینطور آیات قرآن که معجزه هستند با فهم متون معمولی متفاوت است، لذا قدرت فهم باید پیدا کند و قدرت استنباط. می فهمد اما چگونه مطلب را بیرون بیاورد و از لحاظ فنی چگونه تقریر و توجیه و دفاع کند. اینها عناصری است که باید فراهم شود.

درس خارج مطلوب، درسی است که همه اینها را بتواند برای طالب درس خارج به وجود بیاورد.

۲

راهکارهایی رسیدن به عناصر

حالا چه راهکارهایی برای رسیدن به این عناصر و فراهم نمودن این عناصر مطرح است و پیشنهاد می شود.

خب چندین راهکار وجود دارد:

یکی از راهکارها این است که این متفقه، بیاید با روشهای فقها در طول تاریخ آشنا شود، یعنی با کسب معرفت از لابلای متون فقهی فقها که استدلالی است، بیاید روشها ها را بدست بیاورد، کسی که با روشهای فقها آشنا شود، چه استفاده دارد؟ اگر توانمند باشد می تواند مقایسه کند و قبل از آن می تواند تشخیص دهد که هر روشی به چه چیزی استوار و متقوم است و بعد مقایسه کند و بعد ارزیابی کند و بعد می تواند از مجموعه مراحل، بیاید و بهترین روش و کاملترین روش را تشخیص دهد و انتخاب کند.

این یک راه کار است.

حالا استاد درس خارج چقدر در این زمینه کمک و هدایت می کند طلبه را به دیدن منابع، یا اینکه بعضی از اساتید اکتفا می کنند به روش خودشان، یعنی از طلبه بیش از این نمی خواهند، فقط منابعی که خود استاد می دهد، مثلا در فقه وسائل و جواهر و بعضی کتب متاخرین یا بعضی از شروح عروه را می بیند و در همین چارچوب حرکت می کند و با اکتفا به این فکر می کند و معتقد است که به استنباط مطلوب خواهد رسید که این جای ارزیابی و نقد دارد اگر استادی اینگونه حرکت کند که این روش متعارف و معمول اساتید حال حاضر است.

یکی از راهکارها بعد از روش های استنباط را دریافت و آشنا شد، خود طلاب محترم، تمرین استنباط کنند، یعنی خودشان بروند و سعی کنند از متون موجود، مطالبی را استنباط کنند و یا استاد آنها را راهنمایی کند و یا استاد مسئله ای بدهد و بگوید در این چارچوب و این منابع حرکت کنید و استنباط کنید و بعد ارزیابی و نقادی کند این استنباط را و اینها کم کم به این قدرت استنباط دست یابند.

خب آیا یگانه راه رسیدن این است که استاد آنچه دارد و یافته آن را مطرح کند و طلاب هم بشنوند و تقریر کنند و حداکثر کاری که می کنند به منابع مراجعه کنند و مطالب استاد را با منابع چک کنند، این روش متعارف است و در همین حد است. در حالی که اساتیدی که بنای تربیت طلاب را دارند، چه بسا خیلی از یافته های خود را مستقیما به طلاب نگویند بلکه روش رسیدن را به آنها بدهند و از انها تحقیقهای گوناگونی بخواهند، مثلا مسئله ای میدهند که این بحث سیر تطور آن از قرن 3 تا 7 چگونه بوده و شما هم به همه منابع مراجعه کنید و مطالب فقها را بخواند، مثلا ده منبع را ببینید و گزارش دهید تا ببینیم شما کلام و روشها و نتایج آنها را گزارش دهید، استاد مطالبش فراوان تر است اما می بیند در این مقطع این مقدار از مطلب برای طلبه کافی است و به او اقتدار لازم را می دهد.

لذا در روش کلاسیک معمولا بعد از درس به منابع مراجعه می شود، اما در یک روش پیشرفته استاد می تواند راهنمایی بدهد و طلاب قبل از حضور در درس مراجعات لازم را انجام بدهند و بعد از مراجعه یعنی با آمادگی کامل سر جلسه استاد حاضر شوند مطالب استاد را با توجه به آمادگی بشنوند و مورد نقد و بررسی قرار دهند و باز استاد اینجا به تناسب ظرفیت خودش و استعداد و امکانات خودش می تواند در این روش از نوآوری های گوناگون برخوردار باشد و طلاب را با نوآوری های متعددی که می تواند برنامه ریزی کند، هدایت کند، لذا لازم می شود گاهی استاد مطلبی را مطرح نکند و صحبت نکند و بلکه طلاب را به سراغ منابع بفرستد و آنها گزارش تهیه کند و درس را بگویند و استاد کارش ارزیابی و نقادی باشد.

و عیبها و روشهای طلاب را دربیاورد تا آنها هم تمرین کرده باشند و هم تمرین القاء درس کرده اند و هم آسیب های خودشان را به دست آورده باشند، این خیلی پیشرفته تر از روش متعارف است که طلاب فقط مستمع هستند و حداکثر در حد اشکالی که به ذهنشان می آیند اکتفا کنند.

۳

طرح تفصیلی درس خارج

لذا ما برای این درس خارج مطلوب و پیشنهاد یک طرح مفصلی را در چندین سال پیش، یعنی سالهای 77، 78 بود طرح کلی برنامه پیشنهادی مقطع اجتهاد که در این برنامه این مقاله چاپ شده در یکی از مجله های قدیمی حوزه در شماره 22 که آن وقت که یگانه مجله رسمی حوزه علمیه قم بود با مشکلات نظام آموزشی در درس خارج ما این مقاله را شروع کنیم و بعد اجتهاد را معرفی کنیم همانگونه که الان درس خارج را معرفی کردیم، و گفتیم اجتهاد چیست و آیا زمانبندی و مرحله بندی مقطع اجتهاد ممکن است یا خیر که خیلی ها می گویند این نمی شود بستگی به عواملی مثل ظرفیت استاد و شاگرد و زمان دارد و گاهی بیست سال و گاهی ده سال طول می کشد. اینها زمانبندی شدنی نیست و ما یک زمانبندی پیشنهاد دادیم

حالا از اشکالات دروس خارج بگذریم ما به این ترتیب برنامه ریزی کردیم، گفتیم اهداف مقطع اجتهاد باید مشخص شود که ما دو نوع اهداف در این مقطع بر اساس تدرج در تکامل علمی انسان، مشخص کردیم و شیوه آموزشی مناسب را پیشنهاد دادیم و بعد مسیر طبیعی و نقشه راه را آمدیم در این فصل سوم برای رسیدن به اجتهاد مشخص کردیم، در فصل چهارم، مراحل انتقال از وضع موجود که آسیب دارد به وضع مطلوب پیشنهاد شد و در فصل پنجم اصول کلی شیوه آموزشی پیشنهادی را مطرح کردیم و در فصل ششم، مرحله بندی کردیم اجتهاد را به دو مقطع و در هم مقطع چند عنوان اصلی و چند سرفصل در نظر گرفتیم سه مقطع برای اجتهاد در نظر گرفتیم و اجتهاد  سه مرحلی است. در فصل هفتم طرح کلی هر مرحله، یعنی در هر مرحله دقیقا چه چیزهایی باید خوانده شود، چه در فقه و چه در اصول، و در حقیقت برای متربیان و متعلمین و کسانی که می خواهند برای اجتهاد به درس خارج وارد شوند، دانستن و خواندن این مقاله، یکی از راه کارهای بسیار مهم است که به آنها بینش و آگاهی دهند که باید چه کنند، هم مطالباتی که از آنها باید داشته باشیم مشخص می شود و هم مطالبات خودشان از اساتیدشان مشخص می شود و اگر اساتید متوجه این مطالبات باشند، قطعا خودشان را با نیازهای طلاب که امانتی در دست آنها هستند، مراعات می کنند و در نتیجه درسهای خارج از وضع موجود به یک وضع مطلوب و بهتری ارتقاء پیدا می کند.

الان حداکثر کاری که استاد در درس خارج می کند نظریات خودش مستندا و مستدلا بیان می کند که این خودش باارزش است و استادی که از او ممکن است قوی تر باشد روشها و ادله دیگر را ارزیابی و نقد و رد می کند و نظریه مختار خودش را بیان می کند. این روش کلاسیک است.

اما این روش در آموزش و تربیت چقدر کارآیی دارد، کارآیی این مقدر است که بعد 15 سال از 1000 نفر که در درس خارج شرکت کردند، 5، 6، 10 نفر به عنوان آدم توانمند بیرون می اید در حالی که اگر روش مندتر و اصولی تر در این دروس خارج عمل کنیم، ما از 1000 نفر حداقل 800 نفر، یعنی 4 پنجم آنها اگر 100 درصد اجتهاد به فعلیت نرسد، اکثر یعنی تولید انبوه در نظر گرفته شود.

بعضی بخاطر اینکه راه اجتهاد طولانی است، وسط راه به تبلیغ می زنند یا توی کارهای فرهنگی یا اجتماعی می روند، احساس می کنند آنجا نیاز هست و توشه دارند و می توانند کمک کنند، درحالی که همین افراد اگر به اجتهاد برسند قطعا کارآیی ایشان در حوزه تبلیغ و تربیت دیگران بالاتر می رود و تقلید از دیگران در تربیت یا در تعلیم یا در تبلیغ نمی کند.

به این خاطر این برنامه می تواند برنامه مفیدی باشد و مطالعه آن هم خوب است که در اختیار می گذاریم.

غیر از اینها ما مطالب دیگری را پیشنهاد دهیم، مثلا اصول و فقه چگونه باید فرا گرفته شود؟ در مقطع متون، در مرحله متن شناسی، چگونه باید این متن ها فراگرفته شوند، در خارج چطور؟

این مستلزم این است که ما در مرحله سطح هم برنامه ریزی کنیم، یعنی اگر برنامه ریزی ما در مقطع سطح ضعیف باشد، قطعا طلاب ما در مقطع خارج با یک ضعف علمی وارد آن مرحله می شود، همانطور که در یکی از دوره های اکثر طلابی که برای خارج آمدند، مهمترین بحث اصولی که تعادل و تراجیح باشد طی نکردند یا اگر خواندن خودشان خواندن و مباحثه کردند، چون برنامه درسی در زمان تعیین شده به این نمی رسیدند، در حالی که باید در مرحله سطح طوری برنامه ریزی شود که کلیه متون را ببینید با درس نه، با مباحثه با مطالعه به طور تضمینی، تا وقتی به خارج می آید، با یک توان مناسبی که فاصله بین شاگرد و استاد خیلی نباشد و اگر فاصله زیاد شود، حوصله استاد سر می رود و طلبه احساس می کند که بار اضافی متحمل شده چون در مقطع مقدمات و سطوح ضعیف آمده.

لذا ما یه برنامه مقطع مقدمات و سطوح در نظر گرفتیم که در آن برنامه آمده کنیم طلبه را برای حضور مناسب در درس خارج از لحاظ توان علمی به سطحی برسد که خیلی روان و راحت و بدون احساس فشار بتواند بحثهای خارج را طی کند، به همین خاطر کلیه این مقاطع آموزشی بهم پیوسته و مرتبط است.

مرحله بندی سطوح استنباط و نحوه آموزش و تربیت برای تحقق آن، مثلا برنامه و راهکار دادیم یا فرض کنید مراحله فراگیری فقه، روش فراگیری و آموزش مراحل شناخت قواعد اصولی، یا عنوانی دادیم تحت عنوان پیش درآمدی بر آموزش فقه و اصول استنباط احکام که در آن یک بخش به تاریخچه یعنی آشنایی با فقها و آثار فقهی و خود پدیده تفقه در دین و آنچه به این پدیده ربط دارد از ضرورت، احکام تفقه، ادله تفقه، مراتب تفقه و اجتهاد تفقه، استنباط احکام، ارتباط و تمایز مفاهیم این سه واژه تفقه، اجتهاد و  استنباط، منابع تفقه در دین، ویژگی ها و پیچیدگی ها، روش شناسی تفقه در دینی، بعد قواعد فقهی، قواعد اصلی هم مطرح می شود.

برای طلبه لازم است که با آگاهی وارد این حوزه شود.

یکی از مباحثی که بسیار مهم است، شیوه ای در تدریس و مراحل فراگیری متون. این روشی که الان در تدریس متون به کار گرفته می شود عقیم است و کارآیی مطلوب ندارد، لذا ما گفتیم برای راه یابی به فهم متن مراحلی باید استاد در نظر بگیرد و طلبه هم باید بداند در چه مرحله ای است، راه یابی به مراتب فهم متن، 2. اصول و اهداف کلی و شایسته در آموزش و یادگیری متن؛ 3. روش کلی برای فهم متن بر اساس پژوهش چون ما معتقد هستیم اگر برنامه های ما در سطوح پژوهش محور شود، فضلا از خارج، یک تحول اساسی در حوزه آموزش طلاب بوجود می آید. 4. راهنمایی اساسی توسط استاد؛ استاد چه راهنمایی هایی را باید عهده دار شود، کلی گویی نشود، استاد باید بداند که جایگاه تاریخی متن مشخص باشد، اهمیت این متن و نقش این متن در رسیدن به هدف را مشخص کند، اهداف مورد نظر در فراگیری این متن را بگوید، ویژگی های کلی و تفصیلی این متن را بگوید، این متن چه پیچیده گی و مشکلاتی دارد، روشهای آموزش در فهم متن و ارزیابی را باید به عهده بگیرد. یک روش را انتخاب کند و دلایل انتخاب را توضیح دهد. ساختاری از مراحل اجرایی روش خودش را مطرح کند و طلبه را در فهم بهینه متن کمک کند.

اینها بر اساس تجربیات به آن رسیدم و فکر می کنیم اگر اساتید به اینها مسلط شوند خیلی توانمند و بهتر می توانند پیش برود.

مراحل آموزشی را مرحله بندی کردیم:

1. توان فهم متن تدریس شد

2. توان فهم کتابهای مشابه.

3. توان مقایسه این کتابهای مشابه با هم.

4. توان نقد متن از لحاظ روش و محتوا.

5. توان انتقال به مطالب مشابه یا تمرین. که استاد چگونه تمرین می تواند به طلبه بدهد.

6. توان مطرح کردن سوال جدید با توجه به متن.

7. توان مطرح کردن مسائل و موضوعات جدید و ابتکاری.

8. توان نظریه شناسی.

9. توان نظام شناسی.

10. توان نظریه پردازی؛ فراتر از نظریه شناسی است و نظام سازی است.

11. توان ایجاد یک جهش و تحول در روش محتوای اموزش در هر رشته ای از رشته های مورد نظر.

اینها مراحلی است که قابل تصور هستند و اگر اساتید احاطه پیدا کنند، راحت تر می توانند در هر مقطع از مقاطع تکامل خودشان، روشهای مناسب خودشان و طلابشان را می توانند تبیین و تعیین کنند.

یک مرحله قبل از سطح خارج را هم در آنجا در هفت مرحله طراحی کردیم که با 3 سال خارج، جمعا 7 سال مقدمات و سطح و 3 سال خارج که ده سال می شود و سه سال بعدی می شود 13 تا 15 سال می تواند این برنامه یک مجتهد تمام عیار تولید کند که بتواند به نظریه شناسی و نظام شناسی و نظریه پردازی و نظام پردازی برسد.

این خلاصه ای از روش شناسی درس خارج و پیچیدگی ها  و مقدمات لازم برای رسیدن و روش هایی که می توانیم برای رسیدن فراهم کنیم.

و الحمدلله رب العالمین.